موسیقی عجیبی است مرگ
بلند می شوی و چنان آرام و نرم می رقصی
که دیگر هیچ کس تو را نمی بیند
گروس عبدالملکیان
سلام
به قول مرحوم فردوسی:
ستمکاره خوانیمش ار دادگر / هنرمند دانیمش ار بیهنر
ازین راز جان تو آگاه نیست / بدین پرده اندر ترا راه نیست
همه تا در آز رفته فراز / به کس بر نشد این در راز باز
چنان دان که دادست و بیداد نیست / چو داد آمدش جای فریاد نیست
دل از نور ایمان گر آگندهای / ترا خامشی به که تو بندهای
برین کار یزدان ترا راز نیست / اگر جانت با دیو انباز نیست
به گیتی دران کوش چون بگذری / سرانجام نیکی بر خود بری
سلام
به قول مرحوم فردوسی:
ستمکاره خوانیمش ار دادگر / هنرمند دانیمش ار بیهنر
ازین راز جان تو آگاه نیست / بدین پرده اندر ترا راه نیست
همه تا در آز رفته فراز / به کس بر نشد این در راز باز
چنان دان که دادست و بیداد نیست / چو داد آمدش جای فریاد نیست
دل از نور ایمان گر آگندهای / ترا خامشی به که تو بندهای
برین کار یزدان ترا راز نیست / اگر جانت با دیو انباز نیست
به گیتی دران کوش چون بگذری / سرانجام نیکی بر خود بری