يكشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۰۳ ق.ظ
۲۴۸
بیگ محمد: هیچ وقت عاشق بوده ای ستار؟
ستار: عاشق زیاد دیده ام
بیگ محمد: راه و طریقش چه جور است عشق؟
ستار: من که نرفته ام برادر
بیگ محمد: آنها که رفته اند چه؟ آنها چه میگویند؟
ستار: آنها که تا به آخر رفته اند، برنگشته اند تا چیزی بگویند....
کلیدر
محمود دولت آبادی
- ۹۵/۱۰/۱۹
چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود /ور آشتی طلبم با سر عتاب رود
چو ماه نو ره بیچارگان نظاره /زند به گوشه ابرو و در نقاب رود
شب شراب خرابم کند به بیداری /وگر به روز شکایت کنم به خواب رود
طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل /بیفتد آن که در این راه با شتاب رود
گدایی در جانان به سلطنت مفروش/کسی ز سایه این در به آفتاب رود
سواد نامه موی سیاه چون طی شد /بیاض کم نشود گر صد انتخاب رود
حباب را چو فتد باد نخوت اندر سر /کلاه داریش اندر سر شراب رود
حجاب راه تویی حافظ از میان برخیز/خوشا کسی که در این راه بیحجاب رود