ماهِ سِوُم

اینجا چراغی روشن است...

ماهِ سِوُم

اینجا چراغی روشن است...

ماهِ سِوُم
طبقه بندی موضوعی

۲۰۸ مطلب با موضوع «ناب» ثبت شده است

178



چون الف چیزی ندارم ای کریم

جز دلی دلتنگ‌تر از چشم میم




  • ماه سوم

177

شب دراز است

از بهرِ راز گفتن و حاجات خواستن.

بی تشویشِ خَلق

و بی زحمتِ دوستان و دشمنان.

خلوتی و سَلوَتی حاصل شده

و حق تعالی پرده فرو کشیده

تا عمل ها از ریا مصون و محروس باشد و خالص باشد الله تعالی.

و در شبِ تیره،

مردِ ریایی از مَخلَص پیدا شود، ریایی رسوا شود در شب.

همه ی چیزها به شب مستور شوند و به روز رسوا شوند.

و مردِ ریایی به شب رسوا شود!

گوید:

چون کسی نمی بیند، از بهرِ کی کنم؟

می گویندش که:

کسی می بیند!

ولی تو کسی نیستی تا کسی را بینی آن کسی می بیند که:

همه کسان در قبضه قدرتِ وی اند! 



فیه ما فیه

سلوتی: خُرسندی، فراغت

محروس: نگهبانی، محفوظ

مخلص: پناهگاه

مستور: پوشیده شده، نهان




  • ماه سوم

176

🍃آهستگی را تمرین کنید...


آهسته خوردن،آهسته حرف زدن و آهسته راه رفتن را،و آهسته آهسته به خودتان نزدیکتر می شوید... 





  • ماه سوم

175

✍الهی!


الهی، عارف را با عرفان چه کار، عاشقْ معشوق بیند نه این و‌آن.

الهی، توانگران را به دیدن خانه خوانده‌ای، و درویشان را به دیدار خداوند خانه؛ آنان سنگ و گل دارند، و اینان جان و دل؛ آنان سرگرم در صورتند و اینان محو در معنا؛ خوشا آن توانگری که درویش است!

الهی، اگر عنایت تو دست ما را نگیرد، از چهل‌ها چلّه ما هم کاری برنیاید.

الهی، نه خاموش می‌توان بود و نه گویا؛ در خاموشی چه کنیم، در گفتن چه گوییم؟

الهی، تن به سوی کعبه داشتن چه سودی دهد، آن که را دل به سوی خداوند کعبه ندارد؟

  • ماه سوم

174

چقدر شکوهمند است که آدمی معشوق باشد

 و بر کرسی ناز بنشیند

و چقدر با شکوه تر است که آدمی عاشق باشد

و در محراب نیاز زانو بزند

عشق آدمی را قهرمان می کند و عاشق از هیچ چیزی مرکب نیست مگر آنچه پاک و پالوده است و بر هیچ چیزی قرار ندارد مگر آنکه بلند و عظیم است

یک اندیشه بی ارزش هرگز نمی تواند در قلب او بشکفد

چنانکه گزنه ای زهرآگین نمی تواند در صخره عظیمی از بلور یخ نفوذ کند

روح در این هنگام بر اوج تعالی نشسته و در آرامش مطلق است

شهوات و عواطف فرودست به وی دسترسی ندارند

او بر فراز ابرها و سایه های تاریک جهان قرار دارد

و از خطاها و دروغها و بیزاریها و غرورها

و بیچارگیهای این جهان فراتر آمده است

منزلگاه او، بلند آسمان آبی است

و بازیهای ژرف و تکان دهنده سرنوشت را در طبقات سفلای زمین

همانقدر حس می کند که قله های بلند کوه از لرزشهای دشت باخبر می شوند.


اثر ویکتور هوگو

ترجمه دکتر حسین الهی قمشه ای


  • ماه سوم

173

موسیقی عجیبی است مرگ

بلند می شوی و چنان آرام و نرم می رقصی

که دیگر هیچ کس تو را نمی بیند


گروس عبدالملکیان

  • ماه سوم

172

خدای جـــــانم ..

امروز حس کردم که به چهره ی گرفته ام لبخند زدی...

و من پر شدم از امید...

میخواهم خرابے ها را  از نو بسازم

 می خواهم  به جبران محبت هایت،بندگے را بیشتر تمرین کنم.

یاد من بنداز 

که دنیا برای ماندن  نیست باید عبور کرد

 چه کنم که دستهایم خالے است

و جز شرمندگے توشه ای ندارم...

امیدت را از من نگیر

میخواهم از نـــــو شروع کنم..🌹🌹🌹


شیــخ نخـودکی اصفهانی


  • ماه سوم

171

چونکه غم بینی تو استغفار کن

غم به امر خالق آمد، کار کن

چون بخواهد عین غم شادی شود

عینِ بندِ پای، آزادی شود

باد و آب و خاک و آتش بنده اند

با من و تو مُرده، با حق زنده اند

  • ماه سوم

170

دلم به مهر تو

صد پاره باد و

هر پاره

هزار ذره و

هر ذره در هوای تو باد

  • ماه سوم

169

خواهی که اندر جان رسی،

                  در دولت خندان رسی

می‌باش خندان همچو گل، 

                گر لطف بینی گر جفا...


  • ماه سوم