ماهِ سِوُم

اینجا چراغی روشن است...

ماهِ سِوُم

اینجا چراغی روشن است...

ماهِ سِوُم
طبقه بندی موضوعی
دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۷ ب.ظ

55

گاهی اوقات از خودم میترسم. گاهی چنان با خودم غریبه میشوم که برای چند ثانیه از این منی که دارد در این جهان زندگی میکند فاصله میگیرم و حتی از خود میپرسم این دختر با این زندگی و این خانواده کیست. من میتوانم گاهی خودم را از بالا ببینم. دختری را ببینم که اصلا او را نمیشناسم.

فراموشیِ خود هم عالمی دارد....

سالهاست در این جهان زندگی میکنم و زمینی شده ام. انگار که کل زمین خانه ی من است. البته این احساسی است که هر از گاهی به من دست میدهد نه همیشه. ولی هر چه هست فکر میکنم احساس ترسناکی باشد چون من را برای چند لحظه هم که شده میترساند. کاش عاقبت را میدانستم. کاش چیزی میدیدم یا دیده بودم. با همه ی تعلق خاطری که به آدمهای اطرافم دارم ولی بعضی وقتها عجیب دلم میخواد از زمین و زمان جدا شوم و دیگر نباشم در این دنیا. پرواز کنم و بروم ولی پروازی کاملا انتزاعی. شاید، نه واقعی....

متاسفانه این روزها چیز زیادی از زندگی نمی آموزم. هیچ اتفاقی در من تکانی ایجاد نمیکند. روزها مثل همیشه میگذرند و من همچنان برای روزهای نیامده نگرانم. همچنان برای مسائل همیشگی میجنگم و هیچ راهی از پیش نمیبرم. گاهی از زندگی خسته میشوم مثل همین حالا....

کاش روند زندگی جور دیگری بود. کاش مدل زندگی فرق میکرد. کاش هیچ کس به این شکلی که الان زندگی میکند، زندگی نمیکرد. کاش هیچ تجربه و خاطره و آرزویی در دنیا نبود. کاش من نبودم... کاش دنیا نبود....

البته این حرفها اصلا معنی ناامیدی نمیدهد. برای من معنای فراتری دارد که احتمالا فقط خودم میفهمم. احساس عجیبی است. هم روی زمینم هم در آسمان. هم عاشق زندگی ام هم میل به دل بریدن و رفتن دارم. ولی خستگی ام از روند زندگی کاملا واقعیست. کاش برای مدتی حداقل، کس دیگری میشدم. جای کس دیگری زندگی میکردم و دوباره به خودم برمیگشتم. کاش نامم چیز دیگری بود....

اگر به تو ایمان نداشتم، اگر با قلبم نمیدیدمت، اگر لحظه به لحظه کنارم نبودی، اگر مهربان ترین نبودی، اگر دلم به بودنت گواهی نمیداد، شاید احساس موشی را داشتم که در شیشه ای زندانی است و هر لحظه مورد آزمایش انسانی غول پیکر قرار میگیرد تا اینکه عاقبت جانش تمام شود. ولی میدانم که نگاهم میکنی و میدانم که من موش نیستم.

مهربان ترینم، موجی درونم هست که به هر سو مرا میکشاند. نمیدانم خوب است یا بد. فقط مرا به ساحل آرامش برسان....


این متن هم تمام شد ولی حرف های من هنوز تمام نشده......

  • ماه سوم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی