ماهِ سِوُم

اینجا چراغی روشن است...

ماهِ سِوُم

اینجا چراغی روشن است...

ماهِ سِوُم
طبقه بندی موضوعی
چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۰۵ ب.ظ

192

دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو 

که هر بندی که بربندی بدرانم به جان تو 

من آن دیوانه ی بندم که دیوان را همی بندم 

زبان مرغ می دانم سلیمانم به جان تو 

نخواهم عمر فانی را تویی عمر عزیز من 

نخواهم جان پرغم را تویی جانم به جان تو 

چو تو پنهان شوی از من همه تاریکی و کفرم 

چو تو پیدا شوی بر من مسلمانم به جان تو 

گر آبی خوردم از کوزه خیال تو در او دیدم 

وگر یک دم زدم بی تو پشیمانم به جان تو 

اگر بی تو بر افلاکم چو ابر تیره غمناکم 

وگر بی تو به گلزارم به زندانم به جان تو 

سماع گوش من نامت سماع هوش من جامت 

عمارت کن مرا آخر که ویرانم به جان تو 

درون صومعه و مسجد تویی مقصودم ای مرشد 

به هر سو رو بگردانی بگردانم به جان تو 

سخن با عشق می گویم که او شیر و من آهویم 

چه آهویم که شیران را نگهبانم به جان تو 

چه خویشی کرد آن بی چون عجب با این دل پرخون 

که ببریده ست آن خویشی ز خویشانم به جان تو 

تو عید جان قربانی و پیشت عاشقان قربان 

بکش در مطبخ خویشم که قربانم به جان تو 

ز عشق شمس تبریزی ز بیداری و شبخیزی 

مثال ذره گردان پریشانم به جان تو 



مولانا

  • ماه سوم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی