شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۰۴ ق.ظ
146
ای که مرا خـوانـده ای، راه نـشـانـم بـده
در شـب ظـلـمــانی ام، مـاه نــشـانـم بـده
یوسـف مصری ز چـاه، گـشت چنـان پادشـاه
گـر کـه طـریـق ایـن بُـود، چـاه نـشـانـم بـده
بر قـدمت همچـو خاک، گریه کنـم سوزناک
گِل شد از آن گریـه خاک، روح به جـانم بده
از دل شـب می رسـد، نـور سـراپـرده ها
در سـحــر از مشرقت، صـوت اذانـم بــده
سر خـوشـی این جـهـان، لـذت یک آن بُـود
آنچـه تو را خـوشـتـر است، راه بـه آنـم بـده
- ۹۵/۰۴/۱۲