ماهِ سِوُم

اینجا چراغی روشن است...

ماهِ سِوُم

اینجا چراغی روشن است...

ماهِ سِوُم
طبقه بندی موضوعی

152

با درد بساز چون دوای تــــــو منم

در کس منگر که آشنای تــــــو منم


گر کشته‌شوی ‌مگو که‌ من ‌کشته‌‌شدم

شکرانه بده که خونبهای تـ‍ـــــو منم


مولوی / دیوان شمس

  • ماه سوم

151

اگر بتوانی به یک گل سرخ نگاه کنی و در سکوت به آن بنگری، بر آن نام ننهی و فقط با آن بمانی، آنگاه مراقبه کرده‌ای.



اوشو


  • ماه سوم

150

5 کلید اصلی رهایی از ذهن: 

+ تسیلم
+ رضایت
+ عدم قضاوت
+ عدم واکنش
+ مشاهده گر بودن


  • ماه سوم

‌ ‌سعی کن کسی که تو را می ببیند

آرزو کند مثل تــــو باشد

از ایمان سخن نگو! 

بگذار از نوری که در چهره داری، آن را احساس کند

از عقیده برایش نگو

بگذار با پایبندی تو، آنرا بپذیرد

از عبادت برایش نگو

بگذار آن را جلوی چشمش ببیند

از اخلاق برایش نگو

بگذار آن را از طریق مشاهده تو بپذیرد

از تعهد برایش نگو

بگذار با دیدن تو، از حقیقت آن لذت ببرد...

بگذار مردم با اعمال تو

خوب بودن را بشناسند...


🎀💕🎀💕🎀💕

  • ماه سوم

148

خود را شناور کن

بگذار گاهی جریان آب تو را با خود ببرد 

زندگی بدون تجربیات تازه و تلخ ارزش جنگیدن ندارد 

خود را رها کن و سخت نگیر


"خاطرات سفر، فرمانده چه گوارا"




  • ماه سوم

147

♻️ آنچه فکر می کنی هستی را

دفن کن؛

از دل این مرگ است که

" تولد دوباره " می یابی. 

تولدی که مرگی در پی نخواهد داشت.


  • ماه سوم

146

ای که مرا خـوانـده ای، راه  نـشـانـم بـده

در شـب ظـلـمــانی ام، مـاه نــشـانـم بـده 


یوسـف مصری ز چـاه، گـشت چنـان پادشـاه

گـر کـه طـریـق ایـن بُـود، چـاه نـشـانـم بـده


بر قـدمت همچـو خاک، گریه کنـم سوزناک

گِل شد از آن گریـه خاک، روح به جـانم بده 


از دل شـب می رسـد، نـور سـراپـرده ها

در سـحــر از مشرقت، صـوت اذانـم بــده


سر خـوشـی این جـهـان، لـذت یک آن بُـود

آنچـه تو را خـوشـتـر است، راه بـه آنـم بـده



  • ماه سوم

نی از تو حیات جاودان می‌خواهم

نی عیش و تنعم جهان می‌خواهم


نی کام دل و راحت جان می‌خواهم

آنی که رضای توست آن می‌خواهم


💜💜💜


  • ماه سوم

144

دوست من سلام

زندگی دوی استقامت است نه دوی سرعت.

عجله نکن, از دویدنت و مسیر لذت ببر.

همه به مقصد می رسند.





  • ماه سوم

143

پادشاهی به درویشی گفت که:

آن لحظه که تو را به درگاهِ حق تجلّی و قُرب باشد،

مرا یاد کن!


گفت:

چون من در آن حضرت رَسم و تابِ آفتابِ آن جمال بر من زند،

مرا از خود یاد نیاید،

از تو چون یاد کنم؟


فیه ما فیه



  • ماه سوم