ماهِ سِوُم

اینجا چراغی روشن است...

ماهِ سِوُم

اینجا چراغی روشن است...

ماهِ سِوُم
طبقه بندی موضوعی

۲۶ مطلب با موضوع «من» ثبت شده است

77

خدایا من از هیچ چیز و هیچ کس به جز تو نمیترسم. میدونم هر انسانی توی این دنیا سهم خودشو داره و هیچ کس جای کس دیگه رو تنگ نکرده و نمیکنه. زمین انقدر وسیع و گستردست که جای برای موفقیت همه هست. من از خوشحالی همه خوشحالم و برای همه ی آدمها از تو سعادت و آرامش میخوام. من برای راهی که دوست دارم تلاش میکنم. تلاشی با امید. بقیه هم دست خودت. خدایا من برای هیچ کسی شکست و ناامیدی رو آرزو نمیکنم. وقتی تو با همه مهربونی چرا من نباشم؟ خدایا همه رو به همه آرزوهاشون برسون. من از خوشحالی همه خوشحالم...

  • ماه سوم

59

این آیات قرآنی است که شیرین ترین بیانِ دنیاست در جواب نوشتن های عجیب و غریبم (شماره 55). درست فردای شبی که تراوشات عجیب ذهنم روی کاغذ آمد؛ حیرت انگیز بود و هست....


به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

ن، سوگند به قلم و آنچه مینویسند، (۱)

که به نعمت پروردگارت تو مجنون نیستى، (۲)

و براى تو پاداشى عظیم و همیشگى است! (۳)

و تو اخلاق عظیم و برجسته ‏اى دارى! (۴)

و بزودى تو می‏بینى و آنان نیز می‏بینند، (۵)

که کدام یک از شما مجنونند! (۶)

پروردگارت بهتر از هر کس میداند چه کسى از راه او گمراه شده، و هدایت‏ یافتگان را نیز بهتر می‏شناسد! (۷)

حال که چنین است از تکذیب‏ کنندگان اطاعت مکن! (۸)

آنها دوست دارند نرمش نشان دهى تا آنها (هم) نرمش نشان دهند (نرمشى توام با انحراف از مسیر حق)! (۹)

و از کسى که بسیار سوگند یاد مى‏کند و پست است اطاعت مکن، (۱۰)

کسى که بسیار عیبجوست و به سخن چینى آمد و شد می‏کند، (۱۱)

و بسیار مانع کار خیر، و متجاوز و گناهکار است; (۱۲)

علاوه بر اینها کینه توز و پرخور و خشن و بدنام است(۱۳)

مبادا بخاطر اینکه صاحب مال و فرزندان فراوان است (از او پیروى کنى)! (۱۴)

هنگامى که آیات ما بر او خوانده مى‏شود مى‏گوید: «اینها افسانه ‏هاى خرافى پیشینیان است! (۱۵)

اکنون مرا با آنها که این سخن را تکذیب میکنند واگذار! ما آنان را از آنجا که نمیدانند به تدریج به سوى عذاب پیش میبریم. (۴۴)

و به آنها مهلت (بازگشت) میدهم; چرا که نقشه‏ هاى من محکم و دقیق است! (۴۵)

یا اینکه تو از آنها مزدى می‏طلبى که پرداختش براى آنها سنگین است؟! (۴۶)

یا اسرار غیب نزد آنهاست و آن را می‏نویسند (و به یکدیگر می‏دهند)؟! (۴۷)

اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهى ( یونس) مباش (که در تقاضاى مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولى شد) در آن زمان که با نهایت اندوه خدا را خواند. (۴۸)

و اگر رحمت خدا به یاریش نیامده بود، (از شکم ماهى) بیرون افکنده می‏شد در حالى که نکوهیده بود! (۴۹)

ولى پروردگارش او را برگزید و از صالحان قرار داد(۵۰)

نزدیک است کافران هنگامى که آیات قرآن را میشنوند با چشم‏ زخم خود تو را از بین ببرند، و می‏گویند: «او دیوانه است!» (۵۱)

در حالى که این (قرآن) جز مایه بیدارى براى جهانیان نیست(۵۲)"


اینها البته گزیده ی آیات روشنگر است ولی هر چه که در ذهن داشتم با من در میان گذاشت. هزار بار هم بخوانمش برایم حیرت انگیز خواهد بود....

خدایا عاشقانه میپرستمت....

  • ماه سوم

56

از چیزهایی که دارم خوشم می آید. از جایی که میزم هست، از پنجره ی بزرگ و خاک گرفته ای که کنارم نشسته. از گلدان بنفش کوچکی که هر روز جلوی چشمم میگذارم. از چیزهایی که خودم را با آن سرگرم میکنم: موسیقی های خوب، قرآن، خدایی بزرگ و مهربان، نوشتن، دانستن، یافتن، عشق ورزیدن، از کتابهای آرامی که همیشه منتظرند از لابلای قفسه ها بیرونشان بیاورم تا اوقاتی را با هم گفتگو کنیم.

اینها همه دلایل خوبی است که حال آدم را خوب میکنند هر چند دلایلی هم برای بدحالی هست مثل آدمهایی که همه چیز زندگی را گم کرده اند و مثل دریای طوفان زده خروشانند. خداوندا برای همه ساحل نجاتی بفرست. همه محتاج آرامشیم.......

  • ماه سوم

55

گاهی اوقات از خودم میترسم. گاهی چنان با خودم غریبه میشوم که برای چند ثانیه از این منی که دارد در این جهان زندگی میکند فاصله میگیرم و حتی از خود میپرسم این دختر با این زندگی و این خانواده کیست. من میتوانم گاهی خودم را از بالا ببینم. دختری را ببینم که اصلا او را نمیشناسم.

فراموشیِ خود هم عالمی دارد....

سالهاست در این جهان زندگی میکنم و زمینی شده ام. انگار که کل زمین خانه ی من است. البته این احساسی است که هر از گاهی به من دست میدهد نه همیشه. ولی هر چه هست فکر میکنم احساس ترسناکی باشد چون من را برای چند لحظه هم که شده میترساند. کاش عاقبت را میدانستم. کاش چیزی میدیدم یا دیده بودم. با همه ی تعلق خاطری که به آدمهای اطرافم دارم ولی بعضی وقتها عجیب دلم میخواد از زمین و زمان جدا شوم و دیگر نباشم در این دنیا. پرواز کنم و بروم ولی پروازی کاملا انتزاعی. شاید، نه واقعی....

متاسفانه این روزها چیز زیادی از زندگی نمی آموزم. هیچ اتفاقی در من تکانی ایجاد نمیکند. روزها مثل همیشه میگذرند و من همچنان برای روزهای نیامده نگرانم. همچنان برای مسائل همیشگی میجنگم و هیچ راهی از پیش نمیبرم. گاهی از زندگی خسته میشوم مثل همین حالا....

کاش روند زندگی جور دیگری بود. کاش مدل زندگی فرق میکرد. کاش هیچ کس به این شکلی که الان زندگی میکند، زندگی نمیکرد. کاش هیچ تجربه و خاطره و آرزویی در دنیا نبود. کاش من نبودم... کاش دنیا نبود....

البته این حرفها اصلا معنی ناامیدی نمیدهد. برای من معنای فراتری دارد که احتمالا فقط خودم میفهمم. احساس عجیبی است. هم روی زمینم هم در آسمان. هم عاشق زندگی ام هم میل به دل بریدن و رفتن دارم. ولی خستگی ام از روند زندگی کاملا واقعیست. کاش برای مدتی حداقل، کس دیگری میشدم. جای کس دیگری زندگی میکردم و دوباره به خودم برمیگشتم. کاش نامم چیز دیگری بود....

اگر به تو ایمان نداشتم، اگر با قلبم نمیدیدمت، اگر لحظه به لحظه کنارم نبودی، اگر مهربان ترین نبودی، اگر دلم به بودنت گواهی نمیداد، شاید احساس موشی را داشتم که در شیشه ای زندانی است و هر لحظه مورد آزمایش انسانی غول پیکر قرار میگیرد تا اینکه عاقبت جانش تمام شود. ولی میدانم که نگاهم میکنی و میدانم که من موش نیستم.

مهربان ترینم، موجی درونم هست که به هر سو مرا میکشاند. نمیدانم خوب است یا بد. فقط مرا به ساحل آرامش برسان....


این متن هم تمام شد ولی حرف های من هنوز تمام نشده......

  • ماه سوم

51

بین تمام روزهای زندگی، تکرار، حرف اول را میزند. "همیشه مثل همیشه خسته میشوی و همیشه مثل همیشه امید را پیدا میکنی." {نحوه ی خوانش این جمله در فهم آن تاثیر به سزایی دارد} :). هیچ تفاوتی نیست حتی بین یافتن امیدها....
انگار همیشه از یک چیز خسته میشوی و با یک چیز امیدوار. در صورتی که اصلا اینطور نبوده. 
کاش میشد فهمید که چه چیزی درون آدم به حرکت در می آید که ناگهان حالت خوب میشود بدون ذره ای تلاش. شاید امید به فردایی که هنوز نیامده. شاید ندانستن. شاید میل به ادامه دادن. شاید حماقت....
به هر حال هر آدمی فقط یک بار فرصت دارد تا دنیا را نگاه کند، تا همه چیز را لمس کند، تا با تمام توانش بکوشد؛ و وقتی این فرصت تمام شد میشود برای تمام خستگی ها استراحت کرد. میشود خوابید؛ شاید حتی بشود از آن بالا آدم هایی را دید که هر روز حرصت را در می آوردند. و شاید آرزو کنی کاش باز هم برگردی تا بیشتر حرصت را در آورند.
ولی تا هنوز نرفته ایم آن بالا، باید بدویم. باید هر روز دلخور شویم از آدم ها. باید هر شب ناامید شویم و صبح به زور از خواب بیدار شویم و گاهی ندانیم که چرا حالمان خوب شده است با وجود یک دنیا دلخوری.
هیچ کس نمیداند چقدر از فرصتش باقی ست. شاید برای همین امیدوار میشود. (چه حرف های دلگیرکننده ای)



میشود این متن را ادامه داد ولی نمیشود....
  • ماه سوم

50

امروز که قرآنمو با خودم نیاوردم چقدر محتاج شدم به حرف  زدن باهات.... فقط یه روز این اتفاق افتاد. الان میفهمم چقدر بهت معتاد شدم

  • ماه سوم

گاهی انقدر دل آشفته و غمگینی که حتی در یه غریبه هم دنبال یه حرف گرم و کمک کننده میگردی. گاهی دوست داری حتی در و دیوار هم بتونن باهات صحبت کنن و بگن "حل میشه"... و این یک نیازه. نیازی که کم ممکنه پیش بیاد ولی وقتی این حسو داری ینی کارت به جاهای بدی کشیده....

  • ماه سوم

انقدر دوستم داره که بعد از هر شب تاریکم یه صبح امید بهم نشون میده.

 کی فکرشو میکرد؟ اصلا باورم نمیشه دیشب با اون اشک و با اون گریه خوابیدم

امروز چند تا چیز خیلی خوب یاد گرفتم:

اول اینکه آدم باید برای چیزی که واقعا عاشقشه زحمت بکشه. باید با جون و دل بره سمتش. تنبلی خودش بزرگترین سد راهه. باید با تمام وجود بری دنبالش. کارایی که بقیه نکردنو بکنی

دوم اینکه باید هر چی داری توی هر لحظه آماده باشی که ببخشی. هر چی که داری ینی همه چی.....


پ.ن: یک جمله ای امروز شنیدم که فکر نمیکنم تا عمر دارم یادم بره:

تا حالا یک برگ از درخت نیفتاده که به اراده ی من نبوده باشه چون اراده ی من اراده ی اونه....


کاش خیلی تمرین کنیم که اراده ی خدا ارده ی ما باشه. هر چی اون میخواد ماهم بخوایم

  • ماه سوم

امروز اینو فهمیدم که وقتی از دست کسی ناراحت میشم، اولین اتفاقی که برام میفته اینه که تمام انرژی خودمو از دست میدم حتی اگه حق با من بوده باشه. دیگه انگار هیچ انگیزه ای برام نمیمونه که بخوام به برنامه ریزیم یا حتی کارهایی که دوست دارم برسم. و این چقدر بده.....

خب وقتی یکی اینو میدونه باید روی خودش کار کنه که از دست هییییییییییچ کس ناراحت نشه. نه بخاطر اینکه حق با همست. فقط بخاطر اینکه آدم باید با انگیزه و امید توی هر شرایطی راهشو ادامه بده و هیچ کس و هیچ چیز نباید این انرژی رو از آدم بگیره.

پس من همینجا همه ی کسانی که روزی منو آزار دادن میبخشم و هیچ دلخوری ای از کسی ندارم . اگرم باز دلخوری پیش اومد، با نوشتن و حرف زدن راجع بهش اونو برطرف میکنم و دوباره هدفامو پیدا میکنم. آدم هیچوقت نباید سمت چیزایی بره که روحشو خسته میکنه چون واقعا فرصتمون خیلی کمه. هیچ دلخوری ای ارزش اینو نداره که آدم راهشو ول کنه و بشینه غصه بخوره و خود خوری کنه.


امیدوارم خدا هم همه ی کوتاهی های منو ببخشه .........

الهی آمین 

  • ماه سوم

خدایا تو انرژی منی، توان منی، عشق منی....

بهم نیرو بده برای ادامه ی راهم. بهم نور بده برای پیدا کردن راهم. خودت راهنمای من باش و علمم رو زیاد کن.

و مرسی از اینکه منو میفرستی پیش برادرم. دلم براش یه ذره شده. فقط تو میدونی. مرسی که همیشه حالمو به موقع میفهمی....


برای همتون دعا خواهم کرد.... 3>

  • ماه سوم